بهارِ دلکش رسید و دل به جا نباشد...

اگر که با این دلِ حَزین، تو عَهد بستی!
حَبیب من! با رَقیب من چرا نشستی...؟

قطعه بهار دلکش با آوازی از وحید تاج:

https://www.aparat.com/v/Wp34x

بَهــار دلکَش رسیــد و دل به جا نَباشــد!
از آن دلبر دَمی، به فکر ما نباشَد…
در این بَهــار!
اِی صَــنم، بیا و آشتـی کُن!
که جنگ و کین!! با منِ حَزین، روا نباشَد…
صبح دَم بُلبل بر درخت گُل!
خُدا به خَنده میگفت؛ نازنینان را! جبینان را! خُدا وَفا نباشد…

اگر که با این دلِ حَزین، تو عَهد بستی!
حَبیب من! با رَقیب من چرا نشستی؟
چرا دِلم را عزیز من، از کینه خَستی…
بیا در بَرم از وَفا یک شب!
اِی مه نخشب!
تازه کُن عَهـدی خُدا… که بَر شکستی…
بیا در بَرم از وَفا یک شب!
اِی مه نخشب!
تازه کُن عَهـدی خُدا… که بَر شکستی…

  "منسوب به عارف قزوینی"

هیچ نظری تا کنون برای این مطلب ارسال نشده است، اولین نفر باشید...